مهربانی

صندوقچه قدیمی ات را نگرد حتی اگر بهار حتی اگر شکوفه در پس دیوارهای تر گم شود، مهربانی و زیبایی گم نخواهند شد؛ شب هرچه تاریک تر ستارگان پر نورتر...

سهم کی؟

دستان من نمی توانند! نه نمی توانند هرگز این سیب را عادلانه قسمت کنند! تو به سهم خود فکر میکنی و من به سهم تو! سهم، سهم، سهم؟؟؟؟؟

به جای دو کلمه خشک و خالی

به جای دو کلمه خشک و خالی

لابد برای شما هم پیش آمده است که به دوستی زنگ بزنید و از آن طرف سیم ، پیام گیر یا پاسخگوی اتوماتیک ، برایتان یک قطعه موسیقی بنوازد یا شعری زمزمه کند بین ایرانیان با ذوق کسانی هستند که به جای دوکلمه خشک خالی، عدم خصور خود را با کلام منظوم در تلفن اعلام می کنند .
یکی از همین جماعت از دوست خود ع. ی که شاعری طناز(طنز پرداز!) است درخواست کرده برایش یک دوبیتی بسازد تا روی دستگاه ضبط کند ایشان هم ساخته اند .

شرمنده از آنم که نباشم به سرایم با با تو سلامی و علیکی بنمایم
گر لطف کنی نمره و پیغام گذاری پاسخ دهم ای دوست به محضی که بیایم

اما کار به همین جا خاتمه پیدا نمی کند درخواست دوست، راهنمای ذهن شاعر می شود که سری بزند به خانه شعرای پیشین و بیندیشید که اگر حافظ و خیام و فردوسی و دیگران در عصر Answering Machine زندگی می کردند چه کلامی روی این ماشین می گذاشتند.
و این است حاصل آن تفرس:

در منزل حافظ:
رفته ام بیرون من از کاشانه خود، غم مخور تا مگر بینم رخ جانانه خود، غم مخور
بشنوی پاسخ ز حافظ گر که بگذاری پیام آن زمان کو باز گردد خانه خود، غم مخور

در منزل سعدی:
از آوای دل انگیز تو مستم نباشم خانه و شرمنده استم
به پیغام تو خواهم گفت پاسخ فلک گر فرصتی دادی به دستم

در منزل خیام :
این چرخ فلک عمر مرا داد به باد ممنون توام که کرده ای از ما یاد
رفتم سر کوچه منزل کوزه فروش آیم چو به خانه، پاسخت خواهم داد

در منزل فردوسی :
نمی باشم امروز اندار سرای که رسم ادب را بیارم به جای
به پیغامت ای دوست گویم جواب چو فردا برآید بلند آفتاب

در منزل مولانا:
بهر سماع از خانه ام، رفتم برون رقصان شوم شوری برانگیزم به پا، خندان شوم، شادان شوم
برگو به من پیغام خود، هم نمره و هم نام خود فردا تو را پاسخ دهم، جان تو را قربان شوم

در منزل منوچهری:
از شرم به رنگ باده باشد رویم در خانه نباشم که سلامی گویم
بگذاری اگر پیام، پاسخ دهمت زان پیش که همچو برف گردد مویم

در منزل بابا طاهر عریان:
تلیفون کرده ای جانم فدایت الهی مو به قربون صدایت
چو از صحرا بیایم ، نازنینم فرستم پاسخی از دل برایت

نوپا

( به نام خدا )
قسم به هر که عاشقه , خدا کند بیایی
رو شونه های گرمت
بهار بی صدایی
از خواب خوش پریدم
ای مهربان کجایی

بی تو منی شکسته
گسسته و یه خسته
شاید رسی , برایم
یه همدم و صفایی

بر قایقی شکسته
کجا کنم نگاهت
از ترس صید طوفان
آنجا مرا خدایی

از رنج و سختی راه
دل خسته و مریضم
در آرزوی دیدار
آنوقت مرا شفاهی

از بس که دور دورم
ز دیدنت شکستم
حالی دیگر ندارم
زبس که بی وفایی

تو سایبون عشقت
بیا مرا صدا کن
قسم به هر که عاشقه
خدا کند بیایی

***
(نوپا)

گذر عمر

تا ظن نبری که مشکلی نیست مرا
در هر نفسی درد دلی نیست مرا
مشکل تر از این چیست؟ که ایام شباب
ضایع شد و هیچ منزلی نیست مرا